اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود
اتاق آبی

اتاق آبی

...آسمان تمام شد؛ اینجا، زمین آغاز می شود

لذت، بلد بودن می خواهد.






یک دیشبِ غمناک آمد و رفت.

غم که خودش نمی آید! ما می آوریمش! خودش هم بیاید؛‌ ماییم که نگهش می داریم! خلاصه که یک شب غم گذشت. اما خب دوباره که شب می شود. کلاً آفتاب که بیاید بهتر می شوم - ماجرای سراتونین است -.


گیرِ من "اصالت" است.

باید اصالت قائل شد!

برای همه ی چیزهایی که هستند.

برای همه انتخاب ها ... همه ی قدم ها ... همه ی آدم های دور و بر ... باید برای همه روابط "وجود" قائل شد!

برای تک تک روزها ... عصرها ... پیاده روی ها ... تک تک لیوان های چای ... برای تک تک حقوق های ماهانه ... اصالت! باد اصالت قائل شد!


من اما

آدمِ تردید های اصالت براندازم!


و البته آدم یک چیزهایی هم نیستم.

مثلاً آدمِ‌ دست روی دست گذاشتن و چشم به راه خوشبختی نشستن هم نیستم!


من آدمِ‌ تلاش های باهمم ... آدم خستگی های آرامم ... آدمِ دوام آوردن در لحظه های حتی خیلی سختم ... من همه این ها را بلدم!

اما

لذت!


من آدمِ لذت بردن از ذره ذره دسترنج هایم نیستم!

آدمِ لذت بردن از ذره ذره دسترنج های پدر و مادرم هم نبودم!

آدمِ‌ لذت های صبورانه نیستم ...


من 

آدم لذت های یکباره ی نا منتظرِ عجولِ بی حسرتم ...

من

لذت بردن از "ذره ها" را بلد نیستم!*





* این جمله؛ افتخار نیست، اعتراف به یک ضعف است!




نظرات 6 + ارسال نظر
شادی سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:10 ق.ظ http://neveshte-jat.blogfa.com/

بذار کالسکه سر و کله اش پیدا بشه، لذت بردن از ذره ها رو یادت میده. به منم اون یاد داد. کالسکه آدمو زمین تا آسمون عوض می کنه. از هر دوره ای کارسازتره.

یقین دارم که همینه! هُلم نده !

فاطمه سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:18 ب.ظ http://termehokashi.blogsky.com/

نوشته هایت می گوید که لذت بردن را بلدی !
شاید اکنون حال دلت خوب نیست !
شاید چیزی راه دلت را سد کرده است !
شاید غم و تردید به لشگر واژگانت حمله کرده است !
ولی به سپیدی واژه هایت و ژرفای کلمه هایت که لذت بردن را بلدی سپیده عزیز !

به نظرم هیچ "چیزی" وجود ندارد!
"ما"ییم! همه چیز "ما"ییم! غم ماییم ... تردید ماییم ... حتی یرفای کلمه هایمان ...! و سپیدی اش!
چه تعبیر زیبایی ...
ممنونم

[ بدون نام ] چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:10 ب.ظ

سپیده ی عزیز :-*
به سخت رفتن روزهایی که دست و رو نشسته سلام و صبح بخیر میگوید و حوصله روزگار کم است، آسان بگیر. برای اینکه تو آدمِ‌ تلاش های باهمی ... آدم خستگی های آرام ... آدمِ دوام آوردن در لحظه های حتی خیلی سخت و این خیلی خوب است جان دلم

ممنونم دوستِ بی نامم؟!
آسان گرفتن هم بلد بودن می خواهد لامذهب!

ناهید چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:41 ب.ظ

دوست بی نامت فراموشکاری به وقت ارسال دارد متاسفانه :)

ناهیدم
ناهید خوبم...

پری پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:14 ب.ظ http://jan-o-deli.blogfa.com/

اصل حالت که خوب باشد تمام است

"اصل حال" ... می شود دقیقاً کجایش؟

پری شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:08 ق.ظ http://jan-o-deli.blogfa.com/

زندگی حتی وقتی انکارش می‌کنی حتی وقتی نادیده‌اش می‌گیری، حتی وقتی نمی‌خواهی‌اش جریان دارد ...

جریان داره و بخواهی یاد میگیری

بله ، در مقابل این اصل سرِ تعظیم فرود می آوریم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد