دوست دارم بهترین یاد داشت های بلاگفای دوساله ام را تکرار کنم...
ببخشید!
...
یک وقت هایی یک کارهایی می کنم که بعداً می فهمم کرده ام و می نشینم به تفسیرش...
صبح نشسته ام توی تاکسی
بعد از پسر جوان لاغر اندامی که به شدت خودش را جمع کرده است که مبادا...
راستی مبادا چه؟
به این فکر می کند که مبادا تنش با تن "نامحرمی" حتی اندک تماسی داشته باشد،
یا که مبادا در وجود "بانویی" که در کنارش نشسته ، گمانِ بدی بکارد؟
من برایش آن "نامحرمم" یا آن "بانو"؟
کمی آزاد می نشینم
تا آرام آرام احساس راحتی کند...
آرام آرام بفهمد که از او نمی ترسم...
که احتمال نمی دهم قصد آزاری داشته باشد...
که یاد بگیرد که تماس گوشه ی زانویش با پای یک بانو در یک تاکسی تنگ، هیچ معنای خاصی را القا نمی کند...
تا آرام آرام بفهمد که برایش احترام قائلم...
آرام آرام
بفهمد
که برای "بسیاری" از مردان سرزمینم
"احترام قائلم" !
که بسیاری دیگر از مردان سرزمینم
آرام آرام
یادبگیرند
که "باید" قابل احترام باشند!
این کارها بسیار برایم انرژی زا هستند در این روزگارِ... روزگارِ...
پ.ن:بچه ها؛من این کارهای خودم را دوست دارم.
مبارکه!!
اصن خفن حک شده///خفنا!
بله خوشبختانه!
یه بلاگفا درست کن/////قالبش بامن!
ممنونم
می خوام بلاگ اسکای رو امتحان کنم
من هم پنجره پشتیام بلاکاسکای هست. آن قدیمها کلی سرویسهای وبلاگ را امتحان کرده بودم و سرآخر رسیدم به بلاگفا. ولی بلاک اسکای هم این اواخر که بهش سر میزنم خوب است.
راستی ناهید چه جوری میشه مطالب قبلیمو یه جوری لینک کنم به اینجا؟
متاسفانه مطالب قبلیت وجود داره ولی به خاطر قالبی که هکر برات ساخته قابل نمایش نیست. یعنی من از ریدر میبینم این آدرس هست. پس لینک دادن هیچ تاثیری نداره. مگر اینکه به مدیران سایت بلاگفا ایمیل بزنی که پسوردت رو بهت برگردونن تا بتونی لینک بدی عزیزم.
ممنونم عزیزم

آ[ه گاهی خودم نوشته های خودمو می خوندم
دلم براشون تنگ شده. هر چند فایل ووردشونو دارم ام خب تو وبلاگ یه صفای دیگه ای داشت!