خب
نبینیم دست از سر روزگار بر داشته باشی خانم!
باشد.
بگذارید جانم برایتان بگوید که هی داریم خودمان را میشناسیم این روزها...
بلد شده ایم به خودمان نگاه کنیم.
گوش کنیم.
و به دیگران البته!
بلد شده ایم بازی کنیم! تمرین کنیم : تغییر در اطرافمان را با تغییر در خودمان پدید آوریم.
یک جورهایی بلد شده ایم ببینیم واقعیت ماجراها چیست!
واقعیت حس هایمان چیست.
خیلی هم خوش نمی گذرد ها! پوست آدم کنده می شود در یک لحظه هایی. اما خب ...
آگاهی است دیگر...
بها دارد!
:)
داستان ازدواج خودم و اطرافیانم من را رساند به یک جمع بندی:
1- "عشق در نگاه اول" وجود دارد.
اما؛
ضامن پایداری یک زندگی دو نفره نیست!
2- "تعهد" عامل پایداری یک زندگیست !
و؛
می تواند منجر به پیدایش یک عشق "بشود" یا "نشود"!
3- "عشق در نگاه اول" کمک بسیار بزرگیست برای تصمیمِ "تعهد" گرفتن!
تمام!
یک سری سیاهچاله اند اطراف مسر پیاده روی روح و روان ما!
احوالی که هر بار
با بهانه ای
- مثل یک بی اعتنایی کوچک از سوی آنکس که نباید -
به عمق آن پرتاب می شویم!
درمان دارد سیاهچاله های روان؟!