یکجایی از همین دنیای مجازی خوانده بودم که پیشنهاد داده بود زین پس به جای واژه ی غریب و نا مانوس نوستالژی بگوییم غمیاد. آمدم این خط آخر را با غمیاد خواندم دیدم خیلی بهش میاید. گفتم شاید برای سپیده این واژه سازی جالب باشد
اما کلن غمیاد حال مرا دلتنگ و غم آلود نمیکند.میکشاندم به لبخند خوش خوشکی ملی:-)
خیلی وقت است که چندان درگیر نوستالژی نمی شوم. نه علاقه ای به برگشتن به دوران کودکی ام دارم، نه دوران مدرسه، نه دوران مجردی، نه قبل از مادر شدن و نه هیچ قبل دیگری. یک جورهایی به گذشته ای که بیخودی می خواهد غم بیندازد توی دلم بها نمی دهم. فقط دوست دارم به آینده فکر کنم. حالا در سی و چند سالگی فکر می کنم، بهار خیلی قشنگ تر از پاییز است. پاییز را تنها در صورتی دوست دارم که آن را با غم و غمیاد و خاطرات و چیزهای ابدی نیامیزم. فقط یک فصل باشد کنار باقی فصل های زندگی. فصلی که عبور از آن مرا به آینده می رساند. نمی خواهم مثل فروغ فقط فرو بروم، می خواهم پیش بروم. خوشحالم که تو هم تصمیم گرفته ای دیگر هیچوقت به هیچ چیز باز نگردی.
درک خیلی چیزها سخته. شاید باور کردنش سخت باشه. ما در دنیایی تضادها آمدیم. و چه غذابی از این بالاتر!
آن وقت هایی که باور می کنم هیچ حقیقت محضی وجود ندارد، کلاً حالم بهتر است!
و احتمال پریشانیم کمتر...
یکجایی از همین دنیای مجازی خوانده بودم که پیشنهاد داده بود زین پس به جای واژه ی غریب و نا مانوس نوستالژی بگوییم غمیاد. آمدم این خط آخر را با غمیاد خواندم دیدم خیلی بهش میاید. گفتم شاید برای سپیده این واژه سازی جالب باشد
اما کلن غمیاد حال مرا دلتنگ و غم آلود نمیکند.میکشاندم به لبخند خوش خوشکی ملی:-)
به گوش جان ...
خیلی وقت است که چندان درگیر نوستالژی نمی شوم. نه علاقه ای به برگشتن به دوران کودکی ام دارم، نه دوران مدرسه، نه دوران مجردی، نه قبل از مادر شدن و نه هیچ قبل دیگری. یک جورهایی به گذشته ای که بیخودی می خواهد غم بیندازد توی دلم بها نمی دهم. فقط دوست دارم به آینده فکر کنم. حالا در سی و چند سالگی فکر می کنم، بهار خیلی قشنگ تر از پاییز است. پاییز را تنها در صورتی دوست دارم که آن را با غم و غمیاد و خاطرات و چیزهای ابدی نیامیزم. فقط یک فصل باشد کنار باقی فصل های زندگی. فصلی که عبور از آن مرا به آینده می رساند. نمی خواهم مثل فروغ فقط فرو بروم، می خواهم پیش بروم. خوشحالم که تو هم تصمیم گرفته ای دیگر هیچوقت به هیچ چیز باز نگردی.
تصمیم که چه عرض کنم شادی
تهدید گرفته ام!
دلم گرفت! از نوشته های شما؛ از پاییز دلم گرفت
نگیرد دوست بی نشان من.
کمک کن دلت نگیرد...
که سایبان آرامش ما ؛ ماییم...
مرا به یاد گذشته ی این فصل ها نیانداز ...
پوچی های روشنفکرانه
خسته ایم!
همه...
قشنگ بود!!!!!!!
:)
و قشنگ یعنی
همان
تعبیر عاشقانه ی اشیا؟؟ :)