خیلی هم کار سختی نمی تواند باشد؛
فهمیدن اینکه
وقتی لا به لای هزار و یک کار روزانه شرکت
درست یک جایی بعد از دو سه تماس تلفنی این کارفرما و آن یکی
قبل از آخرین ارجاع به شرکت فلان
دلش برای یک چیزی شبیه "صدا کردنت"، تنگ شده باشد؛
"چـــقـــــدر"
خوشبخت است!
حس قشنگیه!
خیلی دوست دارم این نوشته رو :)
از بس که عاشقانی بلدی...
ناهید،
جدی؛
فکر می کنی کسانی مثل ما که این همه عاشقانگی بلدند،
عاشقند؟
عاشقند سپیدهجان :)
:-*
قدر این عاشقی را بدان سپیده ی ناز
گاهی می دانم... گاهی ... نه ...
همانگونه که می دانی؛
حس عاشقی هم گاهی هست... گاهی ... :)