آمده بودم از پیروزی بنویسم.
از لبخندهای رضایت از ته دل بعد از یک عالمه تلاش ...درمانش درد دارد.
یک توده ای از غم آمده هوای اینجا را گرفته ...
من دوست دارم خوب شود.
دوست دارم بجای "معلوم نیست هنوز" ها ، خبر خوب بدهند دستش ... حرف خوب بزنند برایش ...
دوست دارم چیزهای ساده خوبش کنند ...
مثل آب ...
مثل آفتاب...
مثل در آغوش گرفتن ...
درد نداشته باشد درمانش.
پدر و مادرش لبخند داشته باشند.
برادر تازه داماد شده اش نقِ کت و شلوار بزند...
من همه چیز را در باره ی الی کوچکم خوب می خواهم ...
لطفاً...
آهای آقای دنیا!
الهی خوبها بیایند الی کوچک را ببرند جشن عروسیشان
آمدند و بردند ناهید ...
آزمایش ها غلط از آب درآمدند ... انگورها رسیدند .. جهان مست شد ...
چه خبر خوشی